«نینوایی در کرانه کارون»
کتاب «نینوایی در کرانه کارون» خاطرات جمعی از رزمندگان اردبیل در عملیات بیت المقدس (آزاد سازی خرمشهر) که به نویسندگی «پری آخته» و با ویراستاری سیدسعید اطهر نیاری، توسط انتشارات «خط هشت» به چاپ رسیده است.
«نینوایی در کرانه کارون»
رزمندگان استان اردبیل در عملیات آزادسازی خرمشهر قهرمان حضور داشتند. این مجموعه تلاش دارد تا نقش این رزمندگان غیور را که از شمالیترین نقطه کشور به مناطق عملیاتی اعزام شده بودند را برای مخاطب بیان کند. مصطفی اکبری، صمد آقاقلیزاده، نیت تیزچنگ، ابراهیم شجاعی، بیوک یوسفی و سایر رزمندگانی که با آنها مصاحبه شده خاطرات تلخ و شیرینی از آن روزها روایت میکنند.
در بخشی از کتاب آمده است:
نیمه شب بود که یک دستش را انداختم دور گردنم و سینه خیز ودود را با خودم کشیدم. به یک باتلاق مانندی رسیدیم. هر دو سرمان را فرو بردیم توی باتلاق و تا جا داشتیم از آبش خوردیم. خودمان را رساندیم به نیروهای خودی. ودود را تحویل بیمارستان صحرایی دادم. رفتم و حدود یک ساعت پشت خاکریز خوابیدم و بعد رفتم به گردانی که مستقر بودیم. دیدم شاپور برزگر زخمی شده و دارند برای شهدا فاتحه میخوانند. اسم مرا هم بین شهدا گفتند. من هاج و واج ایستاده و تماشا میکردم که چشم شاپور به من افتاد. دوید و بغلم کرد. گفت:مسلمون کجایی؟ فکر کردیم شهید شدی؟
گفتم: یه شهید نصفه نیمه هستم. از دل دشمن جون به در بردم…
گفت: یکی دو ساعت استراحت کن.
رفت و برایم غذا آورد. نتوانستم حتی لقمهای بردارم و پلک هایم بدون اراده روی هم افتادند. نمیدانم چقدر خوابیده بودم که شاپور صدایم کرد: محرم، محرم، بلند شو یکی اون جلو هست، بریم بیاریمش.
توی عالم خواب و بیداری گفتم: کی، کجا، کدوم ور؟
گفت: هوا روشن بود، رفتم بهش سر زدم. نمیتونه بیاد، زخمیه، اما زنده است.
بدون معطلس بلند شدم و به همراه شاپور و دو نفر بسیجی برگشتم به همان جای دیشبی. گفت: من زخمی ام نمیتونم جلوتر برم. ۳۰ متر جلوتره برو بیارش…
دیدگاهتان را بنویسید