نمایشنامه/ جای پای تو
- دمدمهای صبح – داخلی– خانه
پدر در حال خواندن نماز است در پس زمینه کتری روی بخاری نفتی به جوش آمده، مادر در گوشه دیگر در حال وصله کردن لباس سربازی است. وقتی کارش تمام میشود نخ را به دندان گرفته از لباس جدا میکند بعد سوزن را به دوک وصل کرده زیر تشکچهای که رویش نشسته گوشه دیوار جای میدهد. بعد لباس را به دو دست گرفته تکانی به آن میدهد لباس صاف در دستهایش جای میگیرد. در نمایی دیگر پدر را با لباس سربازی بر تن بالای سر پسربچهی خوابیده در رختخواب میبینیم، پدر خم شده روی کودک را میبوسد کودک چشمانش را باز میکند با دیدن پدر لبخندی بر لبش نقش میبندد، پدر دست بر جیب برده دو تا سربند به رنگ سبز و سفید درمیآورد سمت کودک میگیرد. کودک دست جلو برده سربند سفید را به دست میگیرد.
- روز– خارجی– کوچه
برف تمام کف کوچه را پوشانده، هنوز هیچ ردپایی در روی برفها دیده نمیشود. پدر پشت به تصویر در کوچه پیش میرود تا به انتهای کوچه میرسد، میایستد، برمیگردد و نگاهی به پشت سر میاندازد. سربند سبز رنگی با نوشته «لا اله الا الله» بر روی پیشانیش نمایان است. لبخندی بر چهرهاش نقش میبندد. دوباره پشت به تصویر کرده و به راه خود ادامه میدهد و در پیچ کوچه از دید پنهان میشود. تصویر عقب میرود. روی برف جای پای مرد نقش بسته.
- روز– خارجی–دم در کوچه
مرد جوانی با لباس سربازی بر تن پشت به تصویر بر روی برفی که زمین را پوشانده، پیش میرود. با هر قدمی که مرد برمیدارد جلوی پایش نمایی از رد پایی ظاهر میشود. مرد با هدایت رد پا به انتهای کوچه میرسد وقتی به انتهای کوچه میرسد به سمت تصویر برگشته و نگاهی به پشتش میاندازد. سربند سفید رنگی با نوشتهی «یا زینب» روی پیشانیاش دیده میشود، همزمان با برگشتش هالهی روحی از بدنش خارج میشود. اندکی بعد لبخندی بر چهره مرد جوان نقش میبندد. تصویر در نگاه مرد قرار میگیرد
- روز-خارجی -دم در
زن جوانی سینی به دست جلوی در چوبی قدیمی آبی رنگی همراه پسر بچهی پنج شش سالهای نمایان است.
داخل سینی قرآن و کاسهی آبی قرار دارد. پسر بچّه سربند قرمز رنگی به سر بسته که روی آن نوشته شده «یا مهدی ادرکنی». پسر بچّه گوشهی چادر مادر را به دندان گرفته و خود را به پشت مادر میکشد. نمایی از مرد با سربند سفید و پدرکه قبلتر دیدیم با سربند سبز به صورت هاله پشت سر آنها ظاهر میشود. مرد در حالی که لبخند بر لب دارد. پشت به تصویر کرده و به راه خود ادامه داده و در پیچ کوچه از صحنه خارج میشود.
- روز- خارجی- کوچه
در نمای پایانی تصویری از سربازی را میبینیم که پشت به تصویر پیش میروند. مرد سربند قرمز رنگی به سر دارد که انتهای گره خوردهی آن از پشت سرش نمایان است. در مسیر حرکتش ردپاهایی پشت سر هم پدیدار میشوند و سرباز با دنبال کردن آنها وارد محیط نورانی شده و در آن ناپدید میشود.
نویسنده: زهرا جعفریزاده
دیدگاهتان را بنویسید