«میان گریه میخندم»
کتاب «میان گریه می خندم» با مصاحبه و تدوین مهناز نورالله زاده مروری بر خاطرات جانباز دفاع مقدس یاور نوراللهزاده به رشته تحریر در آمده است. این کتاب در ۱۵۹ صفحه توسط انتشارات «خط هشت» منتشر شده است
کتاب «میان گریه می خندم» ضمن مرور خاطرات رزمنده جانباز یاور نوراله زاده به خصوصیات اخلاقی و ولایتمداری و روابط با خانواده، آشنایان و دوستان پرداخته و جانبازان را به عنوان الگوی اخلاقی معرفی میکند.
بخشی از کتاب:
سربازان تازه وارد را برای تقسیم کردن بردند. یاور و علی هر دو به گروهان ۳ افتادند. تقریبا شب شده بود که به آنها لباس نظامی دادند و به آسایشگاه راهنمایی شان کردند. شام خوردند و لباس ارتش را پوشیدند. آسایشگاه پر بود و هیچ تخت خالی وجود نداشت. آن شب علی و یاور مجبور شدند روی زمین بخوابند.
صبح فردای آن روز آن ها را به میدان بردند و قدم رو دادند و بعد به سمت انبار رفتند. در آنجا به سربازان تازه وارد کفش های نظامی دادند. همان کفش هایی که یاور عاشقشان بود. طریقه بستن کفش را نشان دادند و سپس آنها را ده نفر، ده نفر برای برای تراشیدن موهای سرشان بردند. یاور به علی گفت:با این نان و غذای کمی که به ما می دهند نمی توانیم طاقت بیاوریم و این طور پیش برود از گرسنگی خواهیم مرد.
پادگان آموزشی چهل دختر منطقه سردی بود. آن ها با این که در یک منطقه کوهستانی بزرگ شده بودند و به سرما عادت داشتند ولی تحمل برف و سرما ی چهل دختربرایشان بسیار سخت بود مخصوصا با لباس های معمولی نظامی آن ها لباس گرم نظامی نداشتنند روزها به سختی می گذشت و با غذای اندکی که می دادند آن ها همیشه احساس گرسنگی می کردند. علی باز همچنان اصرار داشت که فرار کند و می گفت: اگر در جنگ کشته نشویم حتما از گرسنگی می میریم
دیدگاهتان را بنویسید