خاطره/ مأموریّت موفّق
در گشت شناسایی خدمت میکردم. هر شب وظیفه داشتیم برای بررسی اوضاع و استراق سمع به نزدیک پایگاه عراقی برویم. با هر سختی و دشواری بود سعی میکردیم هر شب این وظیفه را خوب انجام دهیم.
روزی فرمانده گردان بعد از احضارمان، فرمانده گشت شناسایی را بازخواست کرد و گفت: شما به گشتزنی نمیرید و گزارش دروغ میدین». او از این حرف به شدّت ناراحت شد و گفت: « فردا حضورم را در پایگاه عراقی اثبات میکنم».
مثل همیشه لباس آرمدار نیروهای ویژه را از زیرِ پیراهنهای اصلی پوشیدیم و در تاریکی شب برای گشتزنی راهی پایگاه عراقی شدیم. همین که به محدوده آنجا نزدیک شدیم فرمانده گشت به یکی از بچّهها دستور داد لباس آرمدار را از تنش درآورد و به سیم خاردار پایگاه وصل کند. او هم آن طور که فرمانده گفته بود عمل کرد. مأموریتمان با موفقیّت انجام گرفت و به مقر برگشتیم.
صبح فرمانده گشت از فرمانده گردان خواست با دوربین به پایگاه عراقیها نگاهی بیاندازد. او وقتی نگاه کرد به حالت شوک دوربین را پایین آرود و دوباره دوربین را به سمت پایگاه نشانه گرفت. این کارش را چندین بار تکرار کرد و با تعجّب گفت: «شما چطور تا اونجا پیش رفتین؟ خیلی به پایگاه نزدیک شدین. این کارتون نتیجه یک شب و دو شب گشتزنی نیست».
فرمانده گردان که از گفتهاش پشیمان شده بود از نیروها عذرخواهی کرد.
راوی: سرباز حسین افشار
دیدگاهتان را بنویسید