آخرین اخبار
شهدای انقلاب اسلامی در اردبیل

ایوب انقلاب اردبیل، برنامه‌ریز انقلاب بابلسر

شهید ایوب معادی دانشجوی اردبیلی بود که نقش مهمی در راه‌اندازی تظاهرات علیه رژیم پهلوی در بابلسر و اردبیل داشت.
اشتراک گذاری
16 اردیبهشت 1403
75 بازدید
کد مطلب : 9141

ایوب معادی تنها فرزند یونس سال ۱۳۳۴ در محله علی‌آباد شهرستان اردبیل به‌دنیا آمد. پدرش کفاش بود .خرداد ۵۷ یکی از حرکت‌های اعتراضی ضد رژیم در دانشگاه بابلسر شکل گرفت که رهبری این تظاهرات دانشجویی را دانشجوی ۲۲ ساله اردبیلی به نام «ایوب معادی» بر عهده داشت. او تنها فرزند خانواده و متولد ۱۳۳۴ محله علی آباد شهر اردبیل بود و در خانواده‌ای ساده و توحیدی چشم به جهان گشوده بود.

پدر و مادرش در دوران طفولیت او به چالوس مهاجرت کردند و ایوب با وجود شرایط سخت زندگی در کنار کار، مقاطع تحصیلی را با بهترین نمرات پشت سر گذاشت و در سال ۵۳ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و در همان سال نیز از طریق کنکور سراسری در رشته اقتصاد مدرسه عالی اقتصادی بابلسر که یکی از دانشکده‌های دانشگاه مازندران بود، پذیرفته شد.

از نیمه دوم سال ۵۶ که حوادث و اتفاقات کشور سرنوشت‌ساز شد، ایوب و دوستانش در دانشگاه بابلسر شروع به برنامه‌ریزی برای اجرای یک تظاهرات علیه رژیم شاه کردند و بعد از چندین ماه کار و تلاش، روز ۲۴ خرداد ۵۷ برای تظاهرات پرشور انتخاب شد.

به محض این که خبر این تظاهرات به شهربانی و ساواک رسید، نیروهای شهربانی وارد خیابان اصلی شدند و با رسیدن به صف تظاهرات کنندگان با باتوم شروع به ضرب و شتم و دستگیری دانشجویان کردند و عوامل امنیتی و انتظامی که از نقش معادی در این تظاهرات آگاه بودند به تعقیب او پرداختند.

سرانجام او را در حالی که زخمی بود دستگیر کرده و به شهربانی بابلسر منتقل کردند و ماموران ساواک و شهربانی برای اینکه اسامی سایر ترتیب‌دهندگان تظاهرات را به دست آورند، معادی را مورد ضرب و شتم قرار دادند اما او یک کلمه هم حرف نزد و این مسئله بیشتر مورد خشم و عصبانیت آنها شد و او را آنقدر زیر مشت و لگد شکنجه قرار دادند تا این که بیهوش شد و مأموران شهربانی جسم بی جان او را به ماشین شهربانی گذاشته و به بیمارستان منتقل کردند و پزشکان بیمارستان به محض معاینه، خبر شهادت او را اعلام کردند.

پس از شهادت ایّوب، عُمّال خودفروخته رژیم، به خاطر آشکار بودن آثار شکنجه و جنایت بر پیکر شهید، قصد داشتند تا برای محو کردن سند جنایت خود، از بیم خشم ملّت؛ شبانه و مخفیانه پیکر شهید را دفن کنند. برای همین، از بازپس دادن آن به خانواده­ شهید، به شدّت ممانعت می­ کردند. ولی با پیگیری پدر شهید و رشادت وکیل و اعتراضات و درخواست پیگیر دانشجویان، ناچار شدند جسد شهید را پس از چند روز تحویل دهند. ولی شایع کردند که ایّوب، با پیکری غرق در خون و جسمی کبود و سیاه از آثار شکنجه؛ به علّت سکته­ قلبی درگذشته است!

پیکر شهید را برادران هم‌رزمش چون نگین انگشتری دربر می­‌گیرند و همراه با کاروانی از چندین اتومبیل، از بابلسر به چالوس آورده، از چالوس به اردبیل، منتقل می­‌کنند. در طی این تشییع طولانی و با شکوه، از استان مازندران و گیلان تا اردبیل، مردم شهرها و روستاها، با شعارهای آتشین و انقلابی خود در طول مسیر حرکت کاروان، به استقبال شهید می‌­روند و موجی از نفرت و انزجار نسبت به دستگاه جبّار به وجود می‌آورند. تا جایی که در برخی از مسیرها، عناصر رژیم، اجازه­ عبور تشییع کنندگان را از داخل شهرها نمی‌­دهند و آنها را مجبور می­‌کنند تا از جاده­‌های خارج از شهر و از مسیرهای کمربندی عبور کنند. در اردبیل نیز، تشییع پرشکوه پیکر شهید، نقطه عطفی در شعله­‌ورتر شدن آتش انقلاب در اردبیل می­‌گردد و به این ترتیب، ایّوب بعد از شهادتش نیز، وظیفه خود را در مبارزه با رژیم ادامه می­دهد و پیکر بی­‌جانش، خاری در چشم مزدوران شاه می­‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محدودیت زمانی فراتر رفت. لطفا یک بار دیگر کپچا را کامل کنید.