خدایا من خجالت میکشم بدن امام حسین و یارانش در راه اسلام، پاره پاره باشد و من سالم باشم
شهید سالار یحیی زاده
نام پدر :ولی
تولد۳/۱/۱۳۵۰
شهادت ۷/۱۲/۶۲
روستای قاسم کندی انگوت
این شهید بزرگوار هنگامی که به جبهه اعزام شد دانش آموز سال دوم راهنمایی بود .
باوجود سن کم از بدو تاسیس پایگاه بسیج محل از فعالین پایگاه بود و مدام در فعالیت های سیاسی و مذهبی حضور داشت.
او علاقه ی بسیاری به عزای امام حسین ع داشت و عاشق حضرت عباس ع بود.
در یادداشت هایی که موجود است بارها نوشته :خدایا من خجالت میکشم بدن امام حسین ع و یارانش در راه اسلام پاره پاره شده باشد و من سالم باشم.
عاشق شهادت بود بار ها با دست خط خودش، خودش را شهید خطاب کرده و نوشته بود شهید سالار یحیی زاده.
او اهل نماز و روزه بود و در نامه هایش مدام خواهرانش را به رعایت حجاب توصیه می کرد.
برای رفتن به جبهه به مادرش بار ها و بار ها التماس کرد تا او را راضی کند.
از مصیبت های امام حسین و حضرت زینب برای مادرش میگفت. میگفت تو که همیشه از مصائب اهل بیت برایم گفته ای چرا راضی نیستی یکی از فرزندانت را برای اسلام بدهی؟ آنقدر در گوش مادر زمزمه کرد تا نهایتا مادرش گفت:برو فرزندم تو را قربان امام حسین ع و حضرت عباس کردم….
در آخرین تاریخ اعزامش مدام از خانواده و دوستان حلالیت می طلبید گویی از شهادتش آگاه بود.
وقتی خبر شهادتش در عملیات خیبر رسید گفتند مفقود الاثر است، بعد گفتند اسیر شده تا سال ۷۴ جنازه اش برنگشت و مادر، مدام چشم انتظار بود.
وقتی در سال ۷۴ پیکر شهید را آوردند مادر همچنان رفتن فرزندش را باور نکرد و تا دم مرگ منتظر بازگشت فرزند قهرمانش بود.
دیدگاهتان را بنویسید