«ب مثل بابا ع مثل عشق»
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک انصاری» توسط انتشارات «خط هشت» در ۱۰۰۰ نسخه در استان اردبیل به چاپ رسیده است.
نویسنده با استفاده از تجربه شخصی خود که زمانی به عنوان معلم به نوجوانان تدریس میکرده زندگی معلم جوانی را روایت میکند که شوهرش برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفته است. پدرش از شهدای دفاع مقدس است و او در غیبت همسرش تازه متوجه سختیهایی که مادرش در دوران دفاع قمدس و در زمان نبود پدر کشیده میشود. در کلاس شاگردی دارد که پدر او نیز مدافع حرم است. داستان با روایتی صمیمی خواننده را با زندگی خانواده محترم ایثارگران بیشتر اشنا مینماید.
کتاب داستان «ب مثل بابا ع مثل عشق» نوشته فرانک انصاری، سرگذشت غمانگیز دختری را به تصویر میکشد که پدرش سالهاست در جنگ تحمیلی ایران و عراق مفقود شده است و دقیقاً زمانی که متوجه بارداریاش میشود همسرش به او خبر میدهد که برای مقابله با داعش باید به سوریه برود. این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستانهای انقلاب و دفاع مقدس علاقهمند هستند، لذتبخش است.
در بخشی از کتاب آمده است:
تا نگاهم به در خانه افتاد، دلم گرفت. بعد سالها دوباره هوای بابا را داشتم. با وجود داشتن کلید، زنگ در را میزنم. بعد از چند دقیقه مامان در را باز میکند. سعی میکنم خودم را خوشحال نشان بدهم. با دیدن چهره گرفته و چشمهای پف کرده اش، لبخند توی صورتم خشک میشود. از پشت عینک هم میتوانم سیاهی زیر چشم هایش را ببینم. گره روسری را از بالای سر بسته است؛ مثل وقتهایی که سردرد دارد. تکهای از موهای سفیدش از زیر روسری زده است بیرون.
سعید دستش را به علامت خداحافظی توی هوا تکان داد. این یعنی که نمیخواهد مزاحم خلوت مادر و دختری باشد.
توی اتاق چشم چرخاندم. عکس قاب عکس بابا روی دیوار اتاق خالی است. بلند شدم و طوری که مامان نفهمد توی اتاقش سرک کشیدم. قاب عکس بابا کنار سجادهی مامان روی زمین بود. پس دلیل چشمهای پف کرده و خستهی مامان همینه.
دیدگاهتان را بنویسید